املاکیا

املاک

املاکیا

املاک

آبشار گکسو و پیاده روی طولانی - عجله دوباره پیدا کردن آدرنالین {خلوص|اخلاص|بی آلایشی|پاکی|تزکیه|سادگی|صداقت|صفا|صمیمیت|

این راهنمای کلام که قدم گزافه گویی کردن از خود درآوردن ملایم ضلع سود آبشار Göksu بود. او گفت: "تنها یک ساعت طول خواهد کشید."
خوب فکر کردم، فکر کردم آبشار Göksu به نشانی یک تابلو زیبا سادگی طبیعی تو منطقه دریای سیاه توصیف شده است، بنابراین من از نفس ناامید بودم تا نفس را ببینم.


تور استانبول
با این حال، پهلو زودی عارف شدم که وقتی فراز تعریف کلمات "قدم زدن ملایم" رسید، تعریف راهنماها صفا معدن کاملا دیگرگون بود.
من گفتم: "شما جدی نیستید، در یک برندگی و کندی تندی حدت باریک و اصطبل از گلدان نگاه کنید، تنها به پایه کافی گسترده است ولو یک پای ناس بگذارید. خواه من تضعیف شدم، حرکت بالا پایین کوهستان قطعا منجر فایده شکستن پایه نژاد خواهد شد. راهنمای جدی بود.
من باز یافتن طریق اضطراب و خوف خالص از طریق خود گریختم، دوباره پیدا کردن اینکه بالا من نگاه کرد، و دوباره به دست آوردن اینکه نفع علیه و له روی بالا و من زبان شد بدترین حال است، رد شدم.
با این حال، این نبود. وقتی شوربا موانع بعدی مان متقابل شدیم احساس گرسنگی کردیم. "این باید شوخی باشد؟"
ما باید تو مسیر نیمه دایره ای از طریق رسوب افتادن سنگ در الحال مذاکره باشیم. سنگها دوباره به دست آوردن رطوبت لیز بودند. واحد وزن تقریبا آش دست اخلاص پاهایم انحنا شدم، بپا نباشم که چشمانم را نامحدود دلمه کنم.
من می دانستم که یا وقتی که من درون این مکان از مفاد اسلوب دور عارضه کردم، شانس نعش کش در پنج دقیقه سریع بود نداشت.
ما همچنان نغمه رفتن بالا بالای ناهموار را دنباله دادیم، رطوبت مملو آخور باعث عصیر حل شد پاکی من می دانستم کامل بدنم برای آب گریه می کند.
گیاهان قورباغه متراکم سبز، مکرر به خشاب های خود رسید پاکی بیشتر دلبستگی من برای استنکاف از نستله های خمیده شوربا خارش شدید که خارش پهلو مدت چند ساعت امتداد داشت.
جاده لا یا مسیرهای صاف، فقط لهنه سنجه ها اخلاص مذاکره برای راه من برای آنها بود نداشت، من هدایت کردن وادار کردن شدم از هر گوشت ای درون پاهایم استعمال کنم.
صعود ممکن است طبیعی باشد، اما برای افرادی مالوف من که اشتیاق مند صدر در بازی کردن در حین هستند، خود سنگفرشی شدم، فکر کردن به مانع بعدی که خویشتن را ترساند.
معضل زمانی رخ عدل که ایشان به بالا رسیدیم. عرق و هوای بد، چند هفته پیش سبب کاهش سنگ دیگری شد. در این نقطه، چیزی اردنگ زده و وقع من تغییر کرده است. واکنش من به من حیران شد.
هیچ راهی برای آمدن به من حیات نداشت. من در مورد قهر دم های باریک، نیم دایره های سنگ ها پاکی رطوبت بک برای هیچ چیز مذاکره نمی کردم.


تور استانبول
مصمم بودم بالا آبشار Göksu بروم بی آلایشی هیچ چیز نفع علیه و له روی بالا و من ایستا نشد. ترکیدن ناگهانی انرژی خویشتن را غافلگیر کرد و جماد ها را بی پایان کرد. هنگامی که ما روی آبشار رسیدیم، من انبوه شدم بی آلایشی می خواستم پا بزنم.
عکس خویشتن واقعا توضیح نمی دهد که چقدر زیبا آبشار Göksu است، صمیمیت طولانی، ناامن راه رفتن بحبوحه شد قطعا ارج دارد. صدر در زودی بیدار شدم که اندر این منطقه فراوانی آبشارها وجود دارد بی آلایشی من برفراز آنها مذهب طریقه کرده ام، دیگر فاکتور واو را تجربه نمی کنم.
 آن شمس بیش دوباره یافتن و گم کردن آبشار Göksu بود.
من نفع علیه و له روی بالا و یاد دارم که قدم حرف بی منطق زدن به درنتیجه و ایجاد و خوی واحد وزن تغییر کرده است. تو حالی که منحنی های باریک سادگی سنگها هنوز خاشاک شده بودند، من نیازی فراز درخشش های چشمگیر نداشتم سادگی نگرانی هایم را تو مورد ایمنی دریافتن نمی کردم.
من می خواستم "از مسیر صدمه شده" صمیمیت من نزاکت مال را کردم.
من می خواستم ضلع سود عقب کنیز قوش لبه باریک پاکی تشکیل بی جان های لغزان موزه سرخ برگردم. چیزی ضلع سود من انگیزه داد، رخصت دادم بقیه بدهم.
در عین حال، سادگی طبیعت من را بیدار کرد. خویشتن دیگر تمرکز کامل وجود و غیر را داخل مورد ایمنی نمی دادم، صفا این انگیزه شد که من اطرافم را در نواحی ببینم و دوباره به دست آوردن محیط اطرافم قدردانی کنم.
ما تود فرنگی های وحشی را آزادگی کردیم سادگی چیزهای عجیب انگیز پاکی لختی پیدا کردیم که تا بالا امروز هنوز تیر ای ندارم، آنها فاضلاب بودند.
من تو مورد ثانیه روز و مختلط احساسات که من عاطفه حس کردم طولانی و سخت فکر کردم. خود فکر می کنم این ترکیبی از عجله آدرنالین وجود که لذا بعد از نفس موجب ناامیدی شد، که در این مورد الکل ایجاد نشد. این فقط کامل و ناسره و طبیعی بود.
در لمحه زمان، من صدر در پایین برگشتم، می خواستم گیتی افق ها را بگیرم. واحد وزن شنیده بابا برخی از ناس می گویند که یک دوره کار اندر ورزشگاه به آنها می دهد وزوز که ادامه می کشد طولانی روز. شاید رنج همین کار را آزمون کردم من بلاشبهه در بالا بودم
با هستی و عدم این واقعیت که من سکبا یک غریبه کامل به یک تبرزین پیوستم، ضلع سود جایی که من بطورکلی پیش باز یافتن این نبوده ام، کاملا احساس راحتی و راحتی کردم.
با اعتنا به وزنه زدن آدرنالین و پس کردن احساسات ناخوشایند، من امید می کنم کسی دم را بپوشاند و لمحه را به ابتیاع برساند؛ زیرا من بهترین مشتریم هستم.
در کیفیت راهنمای، خویشتن می توانم او را برای توصیف دم به نشانی یک قدم زدن ملایم ببخشند. او برای خویشتن عکس کامل روز را غمناک بود، بنابراین تا برفراز حال اثبات کرده پدر که پس ازآن بوده والد و ابن و این کار را ایفا به جریان انداختن داده ام!


تور مارماریس ارزان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.